بار بگشایید اینجا کربلاست
آب و خاکش با دل و جان آشناست
بر مشام جان رسد بوی بهشت
به به از این تربت مینو سرشت
ماه اینجا واله و سرگشته است
و آن شهاب ثاقب از خود رفته است
اربعین است اربعین کربلاست
هر طرف غوغایی از غم ها به پاست
گویی از آن خیمه های نیم سوز
خود صدای العطش آید هنوز
هرکجا، نقشی ز داغ ماتم است
هر چه ریزد اشک در اینجا کم است
باشد از حسرت در اینجا یادها
هان به گوش دل شنو فریادها
تا قیامت کربلا ماتم سراست
حضرت مهدی «حسان» صاحب عزاست
حبیب اللّه چایچیان (حسان)
اربعین آمد دلم را غم گرفت
بهر زینب(س) عالمی ماتم گرفت
×××××××××××
اربعین آمد و چشم ها باز گریان می شود
کربلا ماتم سرای اهل ایمان می شـــــــود
غصه های آل طه در مسیر کوفه و شـــام
یاد شام تارشان در کنج ویران می شـــود
باز تازه غصه های کربلا در نـــــــزد زینب
سید سجاد زین غم اشک ریزان می شــــود
گوشة ویرانه گویا غنچه ای روییــده است
آه و صد افسوس که آن هم برگ ریزان می شـود
باز گویا یک سری بی تن به نزد دختــــرش
یا که خورشیدی به نزدماه میهمان می شود
باز گویا دختری از شوق دیــــــــــدار پــــــدر
گریه و زاری نموده تا که بی جان می شود
باز گویا جابر آید با عطیـــــــــــــــــــــه کربلا
حال او زین ماتم عظمی پریشان می شــــود
باز گویا زینب غم دیده از شــــــــــــــــــام بلا
می رسد بر کربلا و زار و نالان می شـــــود
کاروان آل یاسین مجلسی برپا نمـــــــــــوده
دشت خون بااشک زینب سیر باران می شود
غم فزون گشته زحد غمخوار زینب رفته است
تا ابد دنیای او همچون غمستــــــان می شود
ناله های زینب و خون دل سجـــــــــــــاد دین
تازه است هر روز تا مهدی نمایان می شود
راجی اندر این عزا با شیعیان هم ناله است
دارد امیدی که روز حشر شادان می شـــود
انتهای پیام/در حال تکمیل ...کپی با ذکر صلوات مجاز است
بار بگشایید اینجا کربلاست |
آب و خاکش با دل و جان آشناست |
بر مشام جان رسد بوی بهشت |
به به از این تربت مینو سرشت |
ماه اینجا واله و سرگشته است |
و آن شهاب ثاقب از خود رفته است |
اربعین است اربعین کربلاست |
هر طرف غوغایی از غم ها به پاست |
گویی از آن خیمه های نیم سوز |
خود صدای العطش آید هنوز |
هرکجا، نقشی ز داغ ماتم است |
هر چه ریزد اشک در اینجا کم است |
باشد از حسرت در اینجا یادها |
هان به گوش دل شنو فریادها |
تا قیامت کربلا ماتم سراست |
حضرت مهدی «حسان» صاحب عزاست |
حبیب اللّه چایچیان (حسان)
اربعین آمد دلم را غم گرفت
بهر زینب(س) عالمی ماتم گرفت
×××××××××××
اربعین آمد و چشم ها باز گریان می شود
کربلا ماتم سرای اهل ایمان می شـــــــود
غصه های آل طه در مسیر کوفه و شـــام
یاد شام تارشان در کنج ویران می شـــود
باز تازه غصه های کربلا در نـــــــزد زینب
سید سجاد زین غم اشک ریزان می شــــود
گوشة ویرانه گویا غنچه ای روییــده است
آه و صد افسوس که آن هم برگ ریزان می شـود
باز گویا یک سری بی تن به نزد دختــــرش
یا که خورشیدی به نزدماه میهمان می شود
باز گویا دختری از شوق دیــــــــــدار پــــــدر
گریه و زاری نموده تا که بی جان می شود
باز گویا جابر آید با عطیـــــــــــــــــــــه کربلا
حال او زین ماتم عظمی پریشان می شــــود
باز گویا زینب غم دیده از شــــــــــــــــــام بلا
می رسد بر کربلا و زار و نالان می شـــــود
کاروان آل یاسین مجلسی برپا نمـــــــــــوده
دشت خون بااشک زینب سیر باران می شود
غم فزون گشته زحد غمخوار زینب رفته است
تا ابد دنیای او همچون غمستــــــان می شود
ناله های زینب و خون دل سجـــــــــــــاد دین
تازه است هر روز تا مهدی نمایان می شود
راجی اندر این عزا با شیعیان هم ناله است
دارد امیدی که روز حشر شادان می شـــود
انتهای پیام/در حال تکمیل ...کپی با ذکر صلوات مجاز است