نشسته غرق تماشای شیعیان خودش
کسی نیامده جز او سر قرار خودش
چه انتظار عجیبی است اینکه شب تا صبح
کسی قنوت بگیرد به انتظار خودش ...
جمعه یعنی یک غروب وعده دار _ وعده ترمیم قلب یاس زار
جمعه یعنی مادر چشم انتظار _ درهوای دیدن روی نگار
جمعه یعنی یک سماء دلواپسی_ می شود مولا به داد ما رسی ؟
مرا مىبرد دل به سوى بهـــار
به کف نیست دل را دگر اختیار
گل عشــق دادم به دست دلم
و ماندم به راه تو چشم انتظــار
به لوح دلم گرد غربت نشست
کجـــــــا جویم آئینهاى بىغبـار
به لب گرچه مهر خموشى زدم
خموشـــــى ندارد دل بىقـــرار
همیشه دلـــم را به بازى گرفت
همین روز و شبهــاى بىاعتبـار
اثر نیست در جــــاده از گرد لیک
تو مىآیى از راه اى تک ســــوار
تو مىآیى و عـــــــدل مىآورى
به همـــــــــــراه یاران با اقتــدار
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی
با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید
گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا
تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید
گفتمش نامردمان این زمان را نقش کن …
عکس یک خنجرزپشت سر، پی مولا کشید
گفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم
راه عشق و عاشقی و مستی و نجوا کشید
گفتمش تصویری از لیلی ومجنون را بکش
عکس حــیدر(ع) در کنار حضرت زهرا(س)کشید
گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن .
در بیابان بلا، تصویر یک ســقا کشید
گفتمش سختی و درد و آه گشته حاصلم
گریه کرد آهی کشید و زینب کبری(س) کشید
گفتمش درد دلم را با که گویم ای رفیق ..
عکس مهدی(عج) راکشید و به چه بس زیبا کشید
تاریخ : دوشنبه 93/7/7 | 5:0 صبح | نویسنده : هدیه یوسفی | نظرات ()